قاطی پاتی
سلام یکی یه دونه مامان
عزیزم مامانو ببخش که اینقدر تنبلی میکنه تو نوشتن خاطراتت.نمیدونم اصلا ار کجا شروع کنم .
چهارشنبه 3خرداد حاجآقا و مامان جون رفتن مکه .دوشنبه 8 خرداد هم با زنعمو و عمه ها براشون آش پشت پا پختیم.چهارشنبه 17 خرداد هم ساعت 8 صبح برگشتن .به خاطر همین این چند روز سرم حسابی شلوغ بود .مشغول خرید و دوختن لباس بودم.از روز سه شنبه هم که خونه حاجآقا بودیم دیروز نهار هم ولیمه دادن و دیشب برگشتیم خونمون.
روزی که حاج آقا و مامان جون میرفتن مکه( تو ترمینال)
روزی که حاج آقا و مامان جون داشتن برمی گشتن ساعت 8 صبح
ابوالفضل و دختر عمو نازنین در حال فوت کردن ذغال اسفند
ابوالفضل روز ولیمه در تالار
دیروز تولد یکسالگی وبلاگمون بود.پنجشنبه 18 خرداد سال 91 بود و شما هفت ماهه بودی که اولین پست رو بابایی برات نوشت .
امروزم اولین سالگرد مادر بزرگ مامان و بابایی.میبینی چقدر زود میگذزه .یکسال گذشت از آخرین دیدارمون با مامان بزرگ.خدا بیامرزتش.
راستی دندون یازدهم(تخت پایین سمت چپ)ودندون دوازدهم(نیش پایین سمت راست)هم یه هفته ای میشه که در اومده.
فردا هم تولد یکسالگی پسرعموی ابوالفضل امیر مهدی جونه.تولدت مبارک عزیزم.