گذشتن از یه مرحله سخت
سلام همه دنیای من خیلی وقته که برات ننوشتم.یه هفته از عید قربان تا غدیر کامپیوترمون خراب شده بود و نتونستم اعیاد رو به دوستامون تبریک بگم. عزیزدلم فقط ٤ روز دیگه مونده تا تولد دو سالگیت .میبینی چقدر زود میگذره . از ١٥ مهر که تو پست قبل برات نوشتم سعی کردم دفعات شیر خوردنت و کم کنم تا هفته قبل روز پنجشنبه ١١ آبان که تصمیم گرفتم دیگه این پروژه سخت رو تمومش کنیم و امروز ٧ روزه که شیر خوردنو ترک کردی.(تو یه پست جریان این پروژه رو برات میذارم).البته اینم بگم که خدارو شکر خیلی راحت با این مساله کنار اومدی و اصلا اذیت نشدی. چون از بچگی عادت کرده بودی وقتی میشینم پای کامپیوتر شیر بخوری مجبور بودم وقتی بیداری اصلا نیام سمت کامپیوتر ...