ابوالفضل جانابوالفضل جان، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره
علی جانعلی جان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

....❤ღ گیلاس مامان❤ღ...

13 بدر

سلام شکوفه گیلاس دیروز ١٣ فروردین با حاج آقا و عمه ها و عمو رفتیم باغ حاج آقا.  توضیحات و عکسها رو انشالله تا شب برات میزارم الان پسر مامان خوابش میاد بهونه میگیره ...
14 فروردين 1391

اولین پست نوروز 91

سلام ابوالفضل جونم عیدت مبارک گل پسرم این سه روز همش رفتیم عید دیدنی.شما هم که کلی ذوق میکنی و تا میگیم ابوالفضل بریم کفش و لباست رو میاری می پوشی و میری پیش در و بای بای میکنی. خونه هرکسی هم که میریم میری با همه دست میدی .وقتی کسی بوست میکنه تو هم از دور بوسش میکنی . دیروز دوم عید رفتیم خونه خاله جون من تا پسر خاله رو بوس کردم تو از اون ور اتاق بدو بدو اومدی صورتتو چسبوندی به من تا بوست کنم خودتم بوسم کردی قربونت برم که با این کارت کلی ذوق کردم. سفره هفت سین خونه ما  عکسها در ادامه مطلب.........   ابوالفضل لحظه سال تحویل کنار سفره هفت سین ابوالفضل در حال تغییر دکور سفره هفت سین ...
3 فروردين 1391

آخرین پست سال 90

یا مقلب القلوب و الابصار  یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال  حول حالنا الی احسن الحال یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد دوست ندارم مثله همه از خدا بخوام که توی زندگی هیچ غمی نباشه، چرا که شادیها در کنار غمهاست که معنا پیدا میکنه و زیبا میشه. تنها ا...
29 اسفند 1390

نوروز...........

رفقا،خاطر خود شاد بدارید و ره غم مسپارید و گل لاله ببارید و به هر سو بگذارید كه یك بار دگر فصل بهار آمد و ............ رفقا،خاطر خود شاد بدارید و ره غم مسپارید و گل لاله ببارید و به هر سو بگذارید كه یك بار دگر فصل بهار آمد و نوروز درآمد ز در و كرد طبیعت هنر و ابر برآورد سر و ریخت ز باران گهر و سبز شد از نو شجر و داد نوید ثمر و گشت چنان جلوه گر و یافت جهان زیب و فر و لطف و صفایی دگر و كرد غم از دل به در و می دهدت باد بهاری خبر از طی شدن فصل زمستان ،كه كنی ترك شبستان و تو هم چون گل خندان ،بزنی خیمه به بستان و ببینی كه گلستان ،ز گل و لاله و ریحان و ز باریدن باران شده چون روضه ی رضوان همه پر لاله ی نعمان، همه پر نرگس فتان ،همه پر ...
28 اسفند 1390

16 ماهگی و در اومدن نهمین دندون

سلام گل من چند روز پیش ٢١ اسفند میخواستم این پست رو بزارم ولی بخاطر خونه تکونی و شیطونیای شما نشد.  نفس مامان ١٦ ماهگیت مبارک  یه هفته میشه که حسابی بهانه گیری میکنی و لثت شدیدا ورم کرده تا اینکه دو روز پیش نهمین دندونت جوونه زد. دندون نیش پایین سمت راست.مبارکت باشه عزیزم . کلمه های جدیدی که یاد گرفتی:جوجه،یک دو،عمه رو هم یادگرفتی کامل میگی این چند روز حسابی به مامانی تو خونه تکونی کمک کردی که عکساشو برات میزارم. برو ادامه مطلب......... ...
25 اسفند 1390

میلاد امام حسن عسگری (ع)

از ازل آب و گلم گفت : که من کوثری ام فاطمی دین و حسینی ، حسنی ، حیدری ام همه ی دلخوشی ام ای گل زهرا (س) این است که خوش اقبال از این مرحمت داوری ام سر در قصر بهشتی دلم بنوشتند که مسلمان مرام حسن عسگری ام چه کسی مثل من دل شده دلبر دارد ؟ چه کسی مثل تو ای دوست کند دلبری ام ؟ من که مجنونم و آشفته – تورا می خوانم سربازار غمت-یوسف من – مشتری ام به همه نسل بنی فاطمه سوگند که من تا صف حشر بگویم که علی اکبری ام میلاد باسعادت امام حسن عسگری(ع) مبارک باد ادامه مطلب یادتون نره....... چهل حدیث از امام حسن عسکری (ع) 1- پرهیز از جدال و شوخی: جدال مکن که ارزشت میرود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند. 2- تواضع در نشستن: هر که به پ...
11 اسفند 1390

پیشرفت های ابوالفضل

سلام شیرین زبونم قربونت برم که روز بهروز شیرین تر و خوش زبون تر میشی. این روزا مثل یه طوطی سخنگو هر چی ما میگیم شما هم تکرار میکنی و مثل یه جوجه هم دنبالمون آخه دیگه حسابی تو راه رفتن حرفه ای شدی. اعضای بدنتو میشناسی وقتی میگم چشمت کو:چشماتو میبندی     ادامه مطلب یادتون نره.........   دماغت کو:با بینیت صدا در میاری دهنت کو :دهنتو باز میکنی زبونت کو :زبونتو نشون میدی دستت کو :دوتا دستاتو میاری بالا و دست میزنی وقتی میگم پیشی چی میگه:به حالت کشیده میگی موووووووووو    م رو با ضمه میگی وقتی هم که گربه میبینی سریع صداشو درمیاری. مامانی،بابایی، دایی (که بعضی موقع ها میگی دادی)، آبه (...
8 اسفند 1390

شیطنت های ابوالفضل 2

سلام نفسم آخه مامان جون تو خودتو تو این شلوغی میبینی دستگیره های کشوها رو باز کردم که نتونی بازشون کنی ولی .......... ادامه مطلب فراموش نشه....... اگه بدونی چه ادامه مطلب طولانی ای نوشته بودم ولی نمیدونم چرا نیست عیب نداره دوباره میذارم بطریه آبغوره رو گذاشتی زیر پات دستت برسه روی گاز و همشم سر میخوردی البته الان دیگه دستت میرسه و هر چی رو گاز باشه بر میداری وسایل داخل کمدتو ریخته بودی زمین داشتی میرفتی داخل کمد منم اول داشتم جمع میکردم سبدتو جمع کرده بودم که یادم افتاد عکس بگیرم میگفتی در کمد رو ببندم فکر میکردم بترسی ولی وقتی درو باز میکردم میگفتی دوباره ببندم آخرشم خودت اومدی پ...
4 اسفند 1390

شیطنت های ابوالفضل 1

سلام عسلکم این عکسای 11 و 12 ماهگیه شماست که چند وقت پیش تو عکسا دیدمشون و  نیازی به توضیح ندارن ادامه مطلب یادتون نرهههههههه......     اینجا مثلا داشتی جمعشون میکردی ازدست گل پسر دستگیره های کابینت زو باز کردم که شما روش جدیدی یاد گرفتی و منم دوباره دستگیره ها رو بستم و با یه تیکه پارچه بستمشون این کابینت چون درش تکیه نمیتونم ببندمش و همیشه وسیله هاش وسط آشپزخونه اس البته وسیله های بی خطر..... دستمال مرطوبارو از بس درآوردی همشون خشک شدن اینجا هم داری دوباره میزاری سر جاشون بقیشو تو پست بعد میزارم ...
1 اسفند 1390