خاطرات روز های گذشته 2
سلام نفسم عزیزم ادامه خاطرات روزایی که بابایی نبود رو برات با عکس میزارم من تواون چند روز کارم شده بود جمع کردن اسباب بازی تا من جمع میکردم شما سریع سبد رو خالی میکردی و اسباب بازی ها همش تو خونه ولو بودن. بازی با اسباب بازی های خاله بقیه خاطرات در ادامه مطلب....... بازی با اسباب بازی های خاله اینجا هم جای میز عسلی بود که از دست شما بر داشتمش این عکس هم تو خونه مامان جون (مامان بابایی)گرفتیم اولین بار که از پله بالا رفتی قربونت برم گلم نیفتی مامان!!!!!!!!!!!!! ...
نویسنده :
مامانش
9:50