ابوالفضل جانابوالفضل جان، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره
علی جانعلی جان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

....❤ღ گیلاس مامان❤ღ...

خاطرات روزهای گذشته

1390/7/30 19:44
نویسنده : مامانش
1,969 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم،سلام پسرم ،قند عسلم

عزیز دلم چند روزه که اومدیم خونمون ولی نتونستم وبلاگت رو آپ کنم صبح هم کلی نوشتم ولی از شانس همش پرید

بابایی سه شنبه ساعت 12 شب اومد خونه شما خواب بودی صبح که میخواست بره سر کارصداشو که شنیدی زود بلند شدی و چهار دست و پا رفتی طرف بابا وقتی هم بابا رفت کلی دنبال بابا گریه کردی و همش میگفتی بابا

دیدار پدر و پسر

دیدار پدر و پسر

برای خوندن بقیه خاطرات حتما به ادامه مطلب برید.......

اون روزا که بابایی نبود شما کلی شیطونی کردی و کارای جدید یاد گرفتی یه کم هم بهانه گیر شدی همش میخوای بغلم باشی تا میزارمت زمین گریه میکنی و من که میرسم آشپزخونه میای میگیری از پام بلند میشی و می چسبی به من الانم که دارم برات می نویسم تو بغلم داری می خوابی

اگه بخوام همه خاطراتمون  رو بنویسم خیلی طولانی میشه عکساتو میزارم با توضیحات

خونه مادر جون(مامان مامانی).شیشه میز تلویزیون عروسی خاله شکسته مادرجونم از دست شما و ریحانه وسایل داخلشو برداشته شما هم رفته بودی توش و از کارت خیلی هم ذوق میکردی

شیطنت گیلاس

شیطون مامان

شیطونک من

هر وقت خاله زینب دفتر وکتابش رو باز میکردشما هرجا که بودی خودت رو می رسوندی به خاله اونم مجبور بود وقتی شما خوابی درس بنویسه که خیلی کم پیش میومد که خواب باشی

گیلاس مامان

ابوالفضل گیلاس

عسل مامان

خاله هم که زورش به تو نمی رسید متوسل می شد به باباجون

ابوالفضل مامان

انشالله بقیه رو تو پست بعد میزارم

   

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان نفس طلایی
1 آبان 90 14:48
عزیزم
مامان زهرا نازنازی
2 آبان 90 2:02
الهی همیشه سلامت و شاد باشید
مامان ریحانا
7 آبان 90 1:32
سلام مرسی از اینکه سر میزنی من خیلی وقته منتظرتون بودم که برام کامنت بذاری آخه لینکم خیلیاش حذف شده بودن شما هم یکی از اونا بودی گلم خصوصی
مامانی
8 آبان 90 12:09
جیگرتو بخورم شیطونک آپم
مامان پارسا
9 آبان 90 0:34
ای جانم وروجک شیطون