جمعه هفته پیش....
سلام گلکم
عسلم این روزا حسابی واسه خودت شیطونی میکنی و مامانی رو هم حسابی از کار و زندگی انداختی آخه باید همش دنبال تو باشم قربونت برم
کارهای جدیدت رو تو پست های بعدی برات میزارم امروز میخوام عکسهای روز جمعه رو برات بزارم ببخشید یه کمی دیر شده آخه توی این چند روز گذشته کامپیوتر مشکل داشت
جمعه صبح با حاج آقا و مامان جون و عمو و عمه ها رفتیم باغ تا گردو بچینیم
حسابی بهمون خوش گذشت و کلی هم گردو خوردیم جای همه دوستان سبز
نهار رو تو باغ خوردیم و تا غروب اونجا بودیم
هوا هم خیلی سرد بودو باد شدیدی بود
منم که از ترس سرما حسابی پوشونده بودمت وقتی هم باد بود با هم رفتیم نشستیم تو ماشین
شما هم کلی با دختر عمو ودختر عمه بازی کردی
تازه تا من حواسم پرت میشد میرفتی هر چی دم دستت بود مثل برگ و سنگ و ... میزاشتی تو دهنت
عکسهای باغ گردو در ادامه مطلب......
ابوالفضل بالای درخت گردو
سردت نشه گیلاسم
قربونت برم با اون نگاه نازت
من رفته بودم گردو جمع کنم مامان جون از ترس سرما تورو کلی پیچونده
مامان قربون خواب نازت