ابوالفضل جانابوالفضل جان، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره
علی جانعلی جان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

....❤ღ گیلاس مامان❤ღ...

شب بیداری ابوالفضل

1390/11/8 18:15
نویسنده : مامانش
1,165 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر شیطونمهورا

عزیز م دیروز صبح جمعه باهمدیگه رفتیم بیرون تا هم خرید کنیم و هم یه هوایی عوض کنیم

یه جعبه خانه سازی هم برای شما خریدیم.تو مغازه میخواستی از بغلم بیای پایین وقتی گذاشتمت روی زمین میخواستی همونجا بشینی کف مغازه و بازی کنی تا خونه هم همش جیغ میزدی که خانه سازی رو برات باز کنیم که من مجبور شدم بازش کنم و دو تا تیکه از خانه سازیها رو بدم دستت تا ساکت بشی.

وقتی هم اومدیم خونه حتی اجازه نمیدادی لباسات رو عوض کنم و زود نشستی و شروع کردی بازی کردن.

تا عصر با خانه سازیها مشغول شدی و بر خلاف روزای دیگه که دو ساعتی بعداز ظهرها میخوابیدی از خواب خبری نبود تاساعت6 که خوابت گرفت خمیازهو ساعت شش ونیم خوابیدی .خواب

ساعت 9 صدات اومد وقتی اومدم تو اتاق دیدم نشستی منم بغلت کردم بغلآوردم بیرون ولی دیدم هنوز خوابت میاد و چشمات بستس شیر خوردی و دوباره خوابیدی منم به بابایی گفتم پاشو بخوابیم که ابوالفضل فردا ساعت 6 بیدارمون میکنه .

ماهم ساعت یازده خوابیدیم ولی شما از ساعت5/2 شروع کردی نق نق کردن و تو رختخوابت غلت زدن البته با چشمای بسته تا اینکه بابا دید نمیخوابی بلند شد چراغو روشن کرد دیدیم ساعت 5/3 شده شما هم تا دیدی بابا بلند شد زود چشماتو باز کردی نشستی و محکم گفتی بابایی ....!.بابا هم بغلت کرد و باهم رفتیم تو پذیرایی .بابا که دید خوابت نمیاد رفت خانه سازیهاتو آورد و با همدیگه شروع کردین بازی کردن .یه ساعتی باهم بازی کردین .بابا که ساعت 6 میخواست بره سر کار ساعت 5/٤ رفت خوابید تو هم که نمیزاشتی و همش صداش میکردی منم در اتاقو بستم نشستیم باهمدیگه بازی کردن تا بالاخره ساعت ٥/٥ خوابیدی.خواب

 

 

ساعت 4صبح جمعه ابوالفضل در حال بازی

بازی شبانه ابوالفضل

ابوالفضل و بازی شبانه

ابوالفضل و بازی شبانه

تازه زبون درازی هم میکردی زبان

ابوالفضل و بازی شبانه

ابوالفضل و بازی شبانه

کلی هم ذوق کردی

وقتی به بابا گفتم برو بخواب گفت آخه حیف نیست این لحظه ها رو از دست بدم.....

ابوالفضل و بازی شبانه و ذوق کردن هنگام بازی

ابوالفضل و بازی شبانه

ابوالفضل و بازی شبانه

قربونت برم عزیزممممممم

خیلی دوستتتتتتت دارممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

Asa
8 بهمن 90 19:33
مامان ریحانا
9 بهمن 90 17:29
وای خدا ساعت 4 صبح منو یاد روزایی انداخت که ریحانه خواب شب و روزش عوض شده بود
خانه سازیتم مبارک


آره خاله جون خوب چیکار کنم دیگه سیر شده بودم از خواب....
ممنون خاله جون
مامان فرنيا
12 بهمن 90 11:14
سلام من هم مشابه اين خاطرات را داشتم اما نه ساعت 4صبح
اخه تا ميبينم عصر داره از 2ساعت خوابش بيشتر ميشه خودم بيدارش ميكنم انوقت تا 1و 2شب بيداريم بعد ميخوابه اما ديگه تا صبح تكان نميخوره


منم سعی کردم بیدارش کنم ولی اونقدر خوابش میومد که حتی نمیتونست چشماشو باز کنه...
خاله زری
12 بهمن 90 18:11
سلام خاله جون اشاله مهندس عمران بشی برای خاله خونه بسازی قربونت برم ساعت 4 وقت بازیه؟؟؟


اگه مهندس بشم حتما براتون خونه میسازم.
ما بچه ها ساعت سرمون نمیشه یهو هوس بازی میکنیم.
مامان ترنم کوچولو
13 بهمن 90 12:38
سلام مامان عزیز ممنون به ما سر زدید.خدا کوچولوتونو براتون حفظ کنه.خصوصی دارید.
مامان نیایش
15 بهمن 90 18:13
امان از دست شما بچه ها خدا به مامانا قوت بده خودش پسر گل قدر مامانی رو بدون خونه سازی ات هم خیلی قشنگه مخصوصا ساعت 4 صبح
مامان نسترن
20 بهمن 90 14:01
هزارو چندمین سالگرد تولد بزرگ مرد آسمونی مبارک
زهره مامان آریان جون
20 بهمن 90 23:54
ای جونم.الهی قربونت برم نصفه شب چه خونه های قشنگی میسازی
دیگه دلم می خواد مامان بشم
16 اسفند 90 21:01
سلام . واقعا وبلاگ قشنگی دارین .بخاطر وب و آقا ابوالفضل بهتون تبریک میگم . خیلی اتفاقی وارد شدم و لذت بردم . فکر خبلی خوبی کردین که یه همچین یادگاری زیبا یی برای فرزندتون ذرست کردین . منم تصمیم گرفتم وقتی بچه دار شدم یه همچین کاری رو براش انجام بدم . البته با اجازه شما .
من و همسرم هم یه وب داریم البته ماله ما اسمش و رمسمش مثل پسر گل شما شیرینه .دوس داشتین بازدید کنید .خوشحال میشیم .


چشم حتما میایم پیشتون.