ابوالفضل جانابوالفضل جان، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
علی جانعلی جان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

....❤ღ گیلاس مامان❤ღ...

یه قیافه جدید از گیلاس و گردش روز جمعه

سلام خوشگل مامان امروز جمعه (2/4/91) باباجونم کلی خوشگلم کرد ... دنبالم بیاین تا خودتون ببینید..... عسلم امروز صبح بابا با کلی بازی و کلک برای دومین بار کچلت کرد.آخه مامانی موهات خیلی نازک و کمه  ... من که زیاد دلم نبود آخه تازه موهات بلند شده بود مخصوصا پشت موهات دفعه قبل خیلی گریه کردی ولی ایندفعه کلی ادا برات درآوردیم تا نشستی بغلم اولش که تا ماشینو دیدی بدو بدو اومدی بغل من و با حالت التماس گفتی مامان... به بهانه آب بازی وان حمومتو دادیم دستت و بردیمت تو حموم .تا میخواستی گریه کنی میگفتیم ابوالفضل الان تموم میشه آب بازی میکنی دیگه آخرش داشت صدات درمیومد که ماهم بیخیال شدیم... قربون پسرم برم که دیگه بزرگ شده...
2 تير 1391

قاطی پاتی

سلام یکی یه دونه مامان عزیزم مامانو ببخش که اینقدر تنبلی میکنه تو نوشتن خاطراتت.نمیدونم اصلا ار کجا شروع کنم . چهارشنبه 3خرداد حاجآقا و مامان جون رفتن مکه .دوشنبه 8 خرداد هم با زنعمو و عمه ها براشون آش پشت پا پختیم.چهارشنبه 17 خرداد هم ساعت 8 صبح برگشتن .به خاطر همین این چند روز سرم حسابی شلوغ بود .مشغول خرید و دوختن لباس بودم.از روز سه شنبه هم که خونه حاجآقا بودیم دیروز نهار هم ولیمه دادن و دیشب برگشتیم خونمون. روزی که حاج آقا و مامان جون میرفتن مکه( تو ترمینال)   روزی که حاج آقا و مامان جون داشتن برمی گشتن ساعت 8 صبح ابوالفضل و دختر عمو نازنین در حال فوت کردن ذغال اسفند ...
19 خرداد 1391

واکسن 18 ماهگی

سلام نقل مامانی بالاخره واکسن هجده ماهگی رو با پنج روز تاخیر زدی و انشالله تا وقتی بخوای بری مدرسه دیگه واکسن نداری.       ادامه مطلب فراموش نشه..... روز یکشنبه برای واکسن زدن  باهم رفتیم مرکز بهداشت ولی گفتن روزای سه شنبه واکسن میزنن ما هم تو اون گرما برگشتیم خونه. روز سه شنبه (26/2/91) دوباره رفتیم تا واکسن بزنیم قبل از واکسن زدن بهت گفتم ابوالفضل آمپول زدی گریه نکنی تو هم گفتی نه.قربون پسر قوی خودم برم که دیگه بزرگ شده.بعد آستینتو دادم بالا که تو هم دستت رو آماده نگهداشته بودی موقعی هم که واکسناتو زدی یه کم گریه کردی و زود آروم شدی(به هر دوتا دستاتم واکسن زد) وقتی رسیدیم خونه همه اسباب بازیهاتو...
2 خرداد 1391

18 ماهگیت مبارک

سلام شیرینم گلم امروز پنجشنبه (21/2/91) 18 ماهه شدی یعنی یک سال و نیم از باهم بودنمون گذشت وچه زود.... امروز قرار بود بریم واکسن 18 ماهگیتو بزنیم ولی چون مهمونی دعوت داشتیم نرفتیم  و موکول شد به روز شنبه. انشالله که خیلی اذیت نشی عسلم. ...
22 ارديبهشت 1391

غریب آشنا

ای خیال اجتناب ناپذیر از قبیله کدام سبز جامه‌اى که‌آفتاب زائر نگاه توست کهکشان برابر تو کوچک است ای ستاره شکوهمند *** بی‌قراری کبوتران برای توست ابرها به دست‌بوسی ستاره می روند باغ‌ها به دست‌‌بوسی بهار و نگاه من که برکه مکدری است دست‌بوس عشق توست *** ای بزرگوار! معنویت بهار! ای غریب آشنا! در کجای آسمان دمیده‌ای کاین چنین پرندگان به سوی تو شوقناک بال می زنند سلام ما اومدیم .امام رضا طلبیدمون رفته بودیم پابوسش.جای همه دوستان خالی بود برمیگردم با پست سفرنامه مشهد ...
28 فروردين 1391

عکسهای 13 بدر2

سلام عکسای ١٣ بدر خیلی زیاده و نمیشه همش و بزارم . عصر که هوا سرد شد ابوالفضل لباسای گرمش رو پوشید. ابوالفضل در حال خوردن نان اینم یه مدل تاب بازی اولش همه بچه ها ریخته بودن سر تاب  و به ابوالفضل نوبت نمیرسید ولی همه خسته شدن تاب مونده برای ابوالفضل  ابوالفضل در حال دالی کردن با بابایی اینم از آتیش که بابایی درست کرده با چایی آتیشی  زیر اون خاکا سیب زمینی گذاشتیم کباب بشه برای عصرونه ...
18 فروردين 1391

عکسهای 13 بدر

سلام عزیز مامان دیروز رفتیم مهمونی نشد عکسهارو برات بزارم . چون عکسها زیاده نصفشو تو پست بعدی برات میزارم. ادامه عکسها تو ادامه مطلب یادتون نره......... ابوالفضل در حال تاب بازی اینجا وقتی از تاب اومدی پایین جیغ میزدی دوباره بری بازی کنی دختر عمو نازنین ابوالفضل در حال بازی با دختر عمو که با دیدنش کلی ذوق میکنی و خیلی دوستش داری ابوالفضل و پسر عمه پویا     ...
15 فروردين 1391

13 بدر

سلام شکوفه گیلاس دیروز ١٣ فروردین با حاج آقا و عمه ها و عمو رفتیم باغ حاج آقا.  توضیحات و عکسها رو انشالله تا شب برات میزارم الان پسر مامان خوابش میاد بهونه میگیره ...
14 فروردين 1391

اولین پست نوروز 91

سلام ابوالفضل جونم عیدت مبارک گل پسرم این سه روز همش رفتیم عید دیدنی.شما هم که کلی ذوق میکنی و تا میگیم ابوالفضل بریم کفش و لباست رو میاری می پوشی و میری پیش در و بای بای میکنی. خونه هرکسی هم که میریم میری با همه دست میدی .وقتی کسی بوست میکنه تو هم از دور بوسش میکنی . دیروز دوم عید رفتیم خونه خاله جون من تا پسر خاله رو بوس کردم تو از اون ور اتاق بدو بدو اومدی صورتتو چسبوندی به من تا بوست کنم خودتم بوسم کردی قربونت برم که با این کارت کلی ذوق کردم. سفره هفت سین خونه ما  عکسها در ادامه مطلب.........   ابوالفضل لحظه سال تحویل کنار سفره هفت سین ابوالفضل در حال تغییر دکور سفره هفت سین ...
3 فروردين 1391