شب قدر
علی آن شیر خدا شاه عرب الفتی داشته با این دل شب شب ز اسرار علی آگاه است دل شب محرم سرّالله است شب علی دید به نزدیکی دید گرچه او نیز به تاریکی دید شب شنفته ست مناجات علی جوشش چشمه عشق ازلی شاه را دیده به نوشینی خواب روی بر سینه دیوار خراب قلعه بانی که به قصر افلاک سر دهد ناله زندانی خاک اشکباری که چو شمع بیزار می فشاند زر و می گرید زار دردمندی که چو لب بگشاید در و دیوار به زنهار آید کلماتی چو در آویزه ی گوش مسجد کوفه هنوزش مدهوش فجر تا سینه ی آفاق شکافت چشم بیدار علی خفته نیافت روزه داری که به مهر اسحار بشکند نان جوینش افطار ناشناسی که به تاریکی شب می برد شام یتیمان عرب پادشاهی که به شب برقع پوش می کشد بار گدایان بر دوش تا نش...
نویسنده :
مامانش
0:14